شش C انگیزه چیست؟ کاملترین راهنمای علمی افزایش انگیزه در تحصیل و زندگی
🎶 فایل صوتی
-
17646663677126.mp3پخش
در میان مدلهای مختلف انگیزش، یکی از کاربردیترین آنها «Six C’s of Motivation» یا همان «شش C انگیزه» است که توسط پژوهشگران حوزه یادگیری و انگیزش مانند دکتر ریچارد کروین (Curwin) و آلن مندلِر (Mendler) مطرح شد. این مدل بهجای اینکه انگیزه را یک ویژگی ثابت بداند، آن را نتیجهای از شش عامل قابل مدیریت معرفی میکند:
Choice – Challenge – Control – Collaboration – Constructing Meaning – Consequences
در ادامه، هر کدام را بهصورت ساده، کاربردی و همراه با مثالهای واقعی بررسی میکنیم تا بتوانید آنها را در زندگی شخصی، تحصیل، شغل، تربیت فرزند یا کار با دانشآموزان استفاده کنید.
۱) اختیار (Choice):
انگیزه زمانی زنده میشود که قدرت انتخاب وجود داشته باشد. یکی از قویترین محرکهای روانشناختی، احساس اختیار است. انسانها زمانی انگیزه پیدا میکنند که حس کنند «این کار انتخاب من است، نه اجبار دیگران». پژوهشها نشان دادهاند که حتی انتخابهای کوچک میتواند انگیزه و پایداری فرد را افزایش دهد. دانشآموزی که بین «ریاضی ۴۵ دقیقه» یا «فیزیک ۴۵ دقیقه» حق انتخاب دارد، زودتر شروع میکند. کارمندی که اجازه دارد سبک انجام کارش را انتخاب کند، بازدهی بالاتری دارد. اگر به کودک بگوییم «دو گزینه داری: الان انجام بده یا بعد از ۱۰ دقیقه»، بهجای لجبازی، حس استقلال میگیرد.
چرا Choice باعث انگیزه میشود؟
زیرا اختیار = هویت. وقتی فرد احساس میکند تصمیم متعلق به خودش است، ناخودآگاه برای اثبات آن تلاش بیشتری میکند.
۲) چالش (Challenge):
نه خیلی سخت، نه خیلی آسان باشد. بیشترین انگیزه زمانی شکل میگیرد که کار دقیقاً در «منطقه رشد» باشد؛ نه آنقدر سخت که احساس ناتوانی کنیم، نه آنقدر آسان که خستهکننده باشد. مطالعات ویگوتسکی در حوزه یادگیری نشان میدهد که ذهن انسان در برابر «چالش مناسب» فعالتر، خلاقتر و پرانرژیتر عمل میکند.
نشانههای چالش مناسب
۱) فرد درگیر کار میشود ولی دچار استرس نمیشود.
۲) کار جذاب است اما نیاز به تلاش دارد.
۳) اگر متوقف شود، دوست دارد برگردد و ادامه دهد.
وقتی به یک دانشآموز بگوییم «فقط یک سوال سخت را حل کن و بعد استراحت»، به احتمال زیاد پیشروی او آغاز میشود.اما اگر بگوییم «بیست تا سوال سخت را باید امشب تمام کنی»، کاملاً قفل میکند.
چرا Challenge انگیزهساز است؟
زیرا مغز برای پیشرفت طراحی شده، نه برای انجام کارهای کاملاً ساده یا کاملاً ناممکن.
۳) کنترل (Control):
حس اثرگذاری بر نتیجه است. برخلاف Choice که به فرآیند تصمیمگیری مربوط است، Control یعنی فرد احساس کند «نتیجه کار به عملکرد خودش بستگی دارد». به این حالت در روانشناسی میگویند کانون کنترل درونی. وقتی کنترل وجود دارد:
۱) فرد میداند اگر تلاش کند نتیجه میگیرد.
۲) شکست را به «بیعرضگی» یا «بدشانسی» نسبت نمیدهد.
۳) موفقیت را حاصل تلاش میبیند و آن را تکرار میکند.
وقتی کنترل وجود ندارد:
۱) دانشآموز میگوید «درسخواندن فایده ندارد، من ذاتاً ریاضیام ضعیف است.»
۲) کارمند میگوید «تلاش کنم یا نکنم، حقوقم یکی است، پس چرا تلاش کنم؟»
۳) نوجوان میگوید «هر کاری کنم والدینم راضی نمیشوند.»
چگونه Control را تقویت کنیم؟
۱) بازخوردهای کوچک و قابل اندازهگیری بدهیم.
۲) به فرد نشان دهیم پیشرفتش به رفتار خودش مربوط است، نه شرایط بیرونی.
۳) هدفها را جزءبهجزء کنیم تا مغز حس «پیشرفت» را تجربه کند.
۴) همکاری (Collaboration):
انگیزه در محیط جمعی چند برابر میشود. انسان موجودی اجتماعی است؛ بنابراین همکاری نقش مستقیمی در ایجاد انگیزه دارد. پژوهشها نشان دادهاند که یادگیری گروهی، همکاری و ارتباط انسانی باعث افزایش پایداری، احساس تعلق، مسئولیتپذیری و اعتمادبهنفس میشود.
چرا همکاری انگیزه را افزایش میدهد؟
۱) فرد احساس تنها بودن نمیکند.
۲) تعهد گروهی باعث میشود از کار عقب نماند.
۳) تبادل انرژی باعث رفع خستگی ذهنی میشود.
۴) نتیجه کار ملموستر و معنیدارتر میشود.
دانشآموزان وقتی در قالب گروههای سهنفره تمرین حل میکنند، مشارکت بسیار بیشتر است. کارمندان در جلسههای طوفان ذهنی، ایدههای بیشتری مطرح میکنند.
وقتی کسی با یک «همقدم» پیادهروی میکند، احتمال ادامهدادن ورزش چند برابر میشود.
۵) ساختن معنا (Constructing Meaning):
اگر ندانیم چرا، نمیتوانیم ادامه دهیم
معنادار بودن = بزرگترین محرک درونی. انسان وقتی میداند کاری که انجام میدهد چه ارتباطی با آینده، ارزشها و هویت او دارد، حتی سختترین فعالیتها را هم دنبال میکند. به همین دلیل است که معنا نسبت به پاداش و تنبیه اثر ماندگارتر دارد. دانشآموزی که میداند چرا باید ریاضی بخواند، کمتر مقاومت میکند. ورزشکاری که دلیل شخصی برای ورزش دارد، حتی در روزهای سخت هم ادامه میدهد. کارمندی که هدف بزرگتری از شغلش میبیند، خسته نمیشود.
چگونه Meaning یا معنا ایجاد کنیم؟
۱) از خود یا فرد بپرسیم: «این کار چه کمکی به من، آینده من یا اهدافم میکند؟» ۲) ارتباط کار را با ارزشهای عمیقتر توضیح دهیم.
۳) مثالهای واقعی یا الهامبخش ارائه کنیم.
۶) پیامدها (Consequences):
نتیجه رفتار باید قابلحس باشد. بسیاری تصور میکنند انگیزه با «پاداش زیاد» یا «تنبیه شدید» ایجاد میشود، اما در مدل Six C’s پیامدها بسیار وسیعتر از این دو عامل هستند. پیامد یعنی هر اتفاقی که بعد از رفتار میافتد و باعث میشود فرد تصمیم بگیرد کار را تکرار کند یا نه.این پیامدها میتواند:
احساسی باشد (افتخار، رضایت)
اجتماعی باشد (تحسین دیگران)
آموزشی باشد (یادگیری یک مهارت جدید)
مادی باشد (پاداش یا سود)
نکته مهم
پیامد مفید باید قابلمشاهده، سریع و عادلانه باشد. مثلاً: اگر دانشآموزی بعد از تلاش بازخورد فوری بگیرد («آفرین، دقیقاً درست انجامش دادی»)، احتمال تکرار رفتار زیاد میشود. اگر کارمند بعد از یک پروژه موفق، فقط سکوت مدیر را تجربه کند، انگیزهاش کاهش مییابد. اگر فرد پس از یک روز ورزش، حس بهتری در بدنش پیدا کند، این حس خودش پیامدی طبیعی است.
جمعبندی: شش C انگیزه، یک دستورالعمل روزمره برای همه
مدل Six C’s برخلاف نظریههای پیچیده انگیزش، کاملاً کاربردی و عملی است. فقط کافی است در موقعیتی که انگیزه پایین آمده، از خود بپرسیم:
آیا فرد حق انتخاب دارد؟ آیا کار چالش مناسب دارد؟ آیا حس میکند نتیجه در کنترل اوست؟ آیا همکاری و ارتباط انسانی وجود دارد؟ آیا کار معنادار است؟ آیا پیامدهای واضح برای تلاش وجود دارد؟
هر جا یکی از این موارد کم باشد، انگیزه هم کاهش مییابد و هر جا این شش عامل تقویت شوند، انرژی و اشتیاق دوباره برمیگردد
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت دکتر میثم رنجبر
برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت دکتر میثم رنجبر ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت دکتر میثم رنجبر رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.